افسردگی(2)
عدم تعادل بين نوعي از مواد بيو شيميايي در مغز به نام ناقلهاي عصبي ( Neurotransmitter ) ناشي از بيماري ، عفونت الكل ، تغذية نامناسب و ناكافي ، دارو به ويژه داروهاي فشار خون و ضد بارداري،ضربه هاي ناگهاني و اختلالات تيروئيد (كري ، 199) ، طرز تلقي غير منطقي ، كشمكش هاي خانوادگي ، كمي تقويت مثبت ، اختلال در روابط اولية كودكي ، واقعه اي ناگوار و ناراحت كننده ، مانند : از دست دادن چيزي مهم ، نظير : شغل ، مرگ يك شخص مورد علاقه ، شكستي كه به نااميدي شخص منتهي مي شود ، فقدان روابط معنادار با ديگران ، نگراني نسبت به آينده و فشارها و مشكلات اجتماعي ، اقتصادي و مانند آن . ( بلك برن و ديويدسان ، ترجمه ، 1374 ) .
راولينز و هكوك ( Rawlins & Heacock ) ، در اين رابطه مي نويسند : « فقدان چيزهاي مهم ، نااميدي ، فشارها و مشكلات زندگي ، استرس هاي شديد و طولاني ، شخصيت هاي بي كفايت ، تعارضات شخصيتي و حل نشده ، تقويت هاي مثبت بي مورد يا منفي و افراطي ( مثل لوس كردن فرزند در دوران كودكي و يا محروم كردن فرزند از محبت ) احساس مزمن ترس ، خشم ، اختلال در سيستم يا عملكرد مغز و اعصاب ، عفونت و ضربه هاي وارده به آدمي همگي در ايجاد افسردگي نقش دارند » .
علت شناسي بيماري افسردگي همچون ساير اختلالات رواني در ابعاد بيولوژيك ، رواني و اجتماعي فرهنگي همواره مورد بحث و تحقيق قرار گرفته است . اگر به علائم محوري اين اختلال كه شامل احساس نااميدي ، احساس تنهايي و عزت نفس بيمارگونه مي باشد ، توجه كنيم ، در مي يابيم كه بيماران افسرده ، خصوصاً دسته اي كه كمتر عوامل بيولوژيك در بروز آن دخالت دارند ، در ديدگاه جهان بيني توحيدي به درجات مختلف از رب العالمين دور افتاده اند و در غرقاب وابستگي هاي دنيايي و باورهاي ذهني نادرست غوطه ور شده اند .
افسردگي با علائمي همچون : كم خوابي ، بي اشتهايي ، سررفتگي حوصله ، احساس بي كفايتي و بي ارزشي ، كاهش اعتماد به نفس ، اشكال در تصميم گيري و عدم تمركز حواس ، احساس خستگي ، كاهش فعاليت و كارايي ، كناره گيري از جمع ، خشم ، گريه و احساس غمگيني و نااميدي ، احساس پوچي و تنهايي و دلتنگي شناخته مي شود .
بهداشت و سلامت روان در آينة علم و دين ، نوشته علي نقي فقيهي